منجمد ...



به نظرت طبیعیه همین‌که می‌خوام بنویسم، شروع می‌کنم، یه چیزی میاد تو ذهنم، میام اونو بنویسم یه چیز دیگه میاد، همینطور پشت سر هم .
آخرش بعد از چند دقیقه برمی‌گردم نوشته‌هارو می‌خونم می‌بینم یک مشت چرت و پرت نوشتم .
.
.
امون نمیده این فکر لعنتی، جونی برام نمونده، این گرمای تخماتیک هم مزید بر علت شده.
تو که میدونی، من از گرما بیزارم .
حتی حال ندارم وسیله هارو جمع کنم .
مگه نمی‌دونی ؟
دارم می‌رم .
یه جای جدید گرفتم.
همه رو پیچوندم. دشمنان ِ دوست نما هی زنگ پشت زنگ که بیا با هم باشیم.
نمی‌دونن من خیلی وقته اونارو از حافظه‌ی صوتی تصویریم حذف کردم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چگونه یک مدرسه شاد داشته باشیم ؟ pichaktplusc لوازم خانگی abcxyz پاورپوینت و جزوات درسی پزشکی مطالب اینترنتی آموزش هنر های دستی set دنیای از خوشمزه ها به وبلاگ روستای اكبرآباد ميانه خوش آمديد